You are currently browsing the daily archive for فوریه 27, 2008.
مارگرت ات وود را شايد بسياري به ويژه در ايران بيشتر داستان نويس مي شناسند تا شاعر. اما او چند مجموعه شعر نيز دارد و يكي از شاعران درجه يك كاناداست.
ات وود در 1939 دراتاوابه دنيا آمد و اكنون در تورنتوبا گريم گيبسون،نويسنده معروف كانادايي، زندگي مي كند. شعر زير يكي از اشعار اخير اوست.
لحظه
آن لحظه كه پس از چندين سال
كار سخت و سفري دور و دراز
در ميانه اتاقت مي ايستي
در خانه نيم هكتاري ات در جزيره
نفسي از ته دل مي كشي
«بالاخره رسيدم. اين جا خانه من است.»
درست در همان لحظه
درختان
بازوانشان را از گردا گرد تو برمي چينند،
پرذندگان آواز خود را پس مي گيرند،
صخره ها كمر مي خمانند و فرو مي ريزند،
و هوا چون موجي پس مي نشيند
وديگر نمي تواني نفس بكشي.
نجوا مي كنند:
«مال تو نيست هيچ چيز.
تو مهماني بودي هر از چند گاهي،
از تپه بالا مي رفتي، پرچم بر قله آن مي زدي ، پيروزي ات را جار مي زدي.
ما هرگز مال تو نبوديم
تو هرگز پيدايمان نكردي
هميشه بر عكس بود اين.»
****************************