نزار قباني شاعر بزرگ سوري يك تنه در برابر سنت ها و ستم هاي جامعه مردسالار ايستاد و وظيفه دفاع از عشق زميني به زن و رها كردن او از قفس صاحبان حرمسرا را به عهده گرفت . ساليان درازي طول كشيد تا سر انجام دست شلاق كوبان بر پيكر شعر او خسته و تيغ خنجرشان كند شد و شعر او سرانجام پيروزتر از پيش قد بر افراخت و شاهد بازاري شد.

نزار در 1923 در دمشق به دنيا آمد و در 1998 در لندن از دنيا رفت.

بر گردان بخش هايي از يكي از اشعار بلندش به نام » نا كجا آباد » را از مجموعه شعر هاي عشق و تبعيد را پيشكش مي كنم.

 

1

مي خواهم عاشق شوم…

تا شايد دنيارا به پرتقالي بدل كنم

و خورشيد را

به فانوسي از برنز…

 

مي خواهم عاشق شوم…

تا پايان بخشم

پليس ها را…مرزها را…پرچم ها را

زبان ها را…رنگ ها را… نژادهارا.

 

آرزو دارم، دلبندم، بتوانم دنيارا

يك روز، تنها يك روزدر دست داشته باشم

تاشايد بتوانم بنيان گذ ارم

جمهوري احساس را.

 

2

مي خواهم عاشق شوم…

تا ، عزيزم ، دنيارا دگرگون كنم…

بعد پنجم به آن ببخشم…

و زنان را بدل كنم به باغ نعناع…

مي خواهم ملودي درختان…بارانها …و ماه ها را بسازم.

3

 

مي خواهم عاشق شوم…عزيزم

تا عاشقان را شايد از قفس ها

و پستان هارا از تيغ خنجر فئودال ها رها سازم.

                                 ………………………………………..