You are currently browsing the monthly archive for اکتبر 2008.

يادم نيست وقتي اولين ترجمه ام چاپ شد آيا همين احساس را داشتم يا نه. اما تجربه اولين رمان برايم جالب بوده است. در فاصله نزديك به دو هفته كه از انتشار » دو قدم اين ور خط » مي گذرد تلفن ها و پيام هاي زيادي از دوستان آشنا و نا آشنا داشتم . ازنوازش ها و تشويق ها كه بگذرم برايم اين بسيار شادي بخش بوده است كه تا اين جا خوانندگان رمان كه از تيپ هاي گوناگوني هستنند از يك ويژگي آن به اتفاق سخن گفته اند و آن كشش داستان بود كه در بيشتر موارد مجبورشان كرده كه يكنفس آن را به آخر برسانند. شايد همين بزرگترين اجري باشد كه نصيبم شده. من هميشه بر اين باور بوده ام كه رمان و داستان پيش از همه چيز بايد قصه بگويد و مشغول كننده باشد. خستگي كار و مشغله روزمره را از تن دربياورد و حداقل در ساعاتي كه آن را مي خوانيم مارا به دنياي بهتري ببرد. دست مثل دنيايي كه وقتي بچه بوديم با قصه هاي بزرگتر ها در كنار بالينمان گام در آن مي گذاشتيم.

حال اگر حتي براي عده اي هم چنين بوده باشد  من به آن باده سكرآور دست يافته ام.

Blog Stats

  • 50٬048 hits
اکتبر 2008
د س چ پ ج ش ی
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031