octavio_paz

اكتاويو پاز شاعر مكزيكي 11سال پيش در سن 84 سالگي مرد. در تاريخ ادبيات معاصر كمتر چهرهاي را مي شود يافت كه چنين تنوعي در خلاقيت ادبي و هنري داشته باشد. او شاعر، نويسنده، منتقد،د تئوري پرداز، نمايشنامه نويس و مقاله نويس در زمينه هاي سياسي بود.  جايزه نوبل 1990 به پاس بيش از نيم قرن تلاش در اعتلاي ادبيات به او اهدا شد. چند شعر كوتاه از او را براي وبلاگم انتخاب كردم. باهم بخوانيمشان:

 

 

 

 

  لمس

 

دست هاي من

پرده از وجودت كنار مي زنند

تو را در برهنگي بيشتري مي پوشانند

تن هايي را در بد نت كشف مي كنند

دست هاي من

تني ديگر براي بد نت ابداع مي كنند.

 

 

سپيده دم

 

دستان و لب هاي باد

دل آب

               يك اوكاليپتوس

خيمه ابرها

زندگي كه هر روز مي زايد

مرگ كه از هر زندگي متولد مي شود

 

چشمانم را مي مالم:

آسمان گام بر زمين مي گذارد.

 

 

همسايه دور

 

درخت افرايي ديشب

آمد چيزي بگويد

نتوانست.

 

 

نوشتن

 

من اين حروف مي نويسم

چون روز كه تصوير هايش را مي نويسد

و مي وزد و از رويشان رد مي شود

          و ديگر باز نمي گردد.