You are currently browsing the daily archive for دسامبر 11, 2009.

چاپ سوم «دلبند عزيزترين» نامه هاي چخوف و همسرش او لگا كنيپر منتشر شد. من خودم اين كتاب را خيلي دوست دارم. ترجمه آن برايم بسيار لذت بخش بود . چخوف يكي از پديده هاي نادر ادبيات است. مردي كه اصلا حرف نمي زد و تمامي حرف هايش را در قالب داستان هاي كوتاه ونمايشنامه هايش بيان مي كرد. خاطرات چند نويسنده و دوست هم عصرش از جمله گوركي نشان مي دهد كه چخوب بسيار كم حرف و فشرده گو و طناز بود. نامه هاي خصوصي و عاشقانه چنين نويسنده اي بسيار دلپذير است از آن رو كه فقط در نامه هاست كه ناگزيز از سخن گفتن و بيرون ريختن احساسات است.

چخوف در سي و هفت سالگي با هنرپيشه معروف تاتر هنري مسكو » الگا كنيپر» ازدواج كرد. و چهار سال بعد هم مرض هولناك سل كه در  روزهاي پيش از كشف پني سيلين مثل سرطان امروز قرباني مي گرفت اورا براي هميشه از اولگا جدا كرد. ازاين چهار سال زندگي  آن ها  روي هم رفته  بيشتر از شش ماه باهم زير يك سقف نبودند. چخوف به سبب بيماري اش نمي توانست در مسكو زيدگي كند و اولگا به خاطر كارش حتما بايد در مسكو مي بود.اين نامه ها از نخستين روز آشنايي تا مرگ چخوف و حتي دونامه پس از مرگ او كه اولگا برايش نوشته نكات بسيار ريز و جا لبي را از درون خسته دل اين غول ادبي  نشان مي دهند.

كتاب را نشر باغ منتشر كرده است و اميدوارم تا هفته ديگر در پيشخوان ها آرام گيرد.

دو نامه از كتاب

درود هنرپيشه عزيز! از دست من به خاطر نامه ننوشتن عصباني هستيد؟من اغلب مي نويسم اما به دستتان نمي رسد.يك نفر در اداره پست كه هردو مي شناسيمش آن هارا برمي دارد.

درودها و شاد باش هاي سال نو را پيشاپيش برايتان مي فرستم و آرزوي  آينده اي خوب برايتان دارم.

سعادتمند باشيد وپولدار باشيدوسالم باشيد و شاد. حال ما به طور قابل تحملي خوب است خوب مي خوريم و خوب پشت سر اين و آن حرف مي زنيم . در باره شما زياد صحبت مي كنيم. ماشا وقتي به مسكو آمد به شما خواهد گفت كريسمس را چگونه گذرانده ايم.

موفقيت هاي شما را براي» آدم هاي تنها» تبريك نمي گويم هنوز اميد هاي اندكي دارم كه بياييد به يالتا و آن را اينجا اجرا كنيد.تا حضورا به شكل مناسب تري به شما تبريك بگويم. خواهرم مي گويد شما نقش آنا را فوق العاده خوب بازي كرديد. اي كاش تاتر هنري بيايد» يالتا»!

آ.چخوف شما

راستي، چقدر بي تمدن هستيد. پس كي مي خواهيد عكس خود را بفرستيد؟

================================

همين الان از تمرين برگشتته ام و تا يك ساعت ديگر بايد بروم براي تمرين «مرغ دريايي» اما دلم خواست چند كلمه اي با شما گپ بزنم نويسنده عزيز. اين زمستان خودم را خسته كرده ام. نمي توانم افكارم را مرتب كنم. البته فكر زيادي هم در سر ندارم. ديگر كاسه صبرم براي بودن با شما لبريز شده است

تازه از پيش خواهرتان آمده ام. مي گويد مي خواهيد با دختر يك كشيش ازدواج كنيد. تبريك نويسنده عزيز!پس نتوانستيد مقاومت كنيد. خداوند به شما عشق و خوشبختي ارزاني دهد. حتما تكه اي از دريا پشت قباله اش انداخته ايد مگر نه؟ شايد وقتي بيايم آن جا خودم از نزديك سعادت شما را تحسين كنم شايد هم كمي آن را به هم بزنم.براي اين كه ما توافق كرديم مگر نه؟… تپه «كوكوز» كه يادتان نرفته است؟

هنرپيشه كوچولوي شما:

اولگا كنيپر

=======================================================

Blog Stats

  • 50٬048 hits
دسامبر 2009
د س چ پ ج ش ی
 123456
78910111213
14151617181920
21222324252627
28293031