جاهد صفوت ايرگات ( 1915-1971 تركيه)
از چند وجهي ترين هنرمندان تركيه است. شاعر بود و رمان نويس. نمايشنامه هاي زيادي نوشت. فيلمنامه هاي زيادي از او به جا مانده. كارگرداني تاتر و سينما را تجربه كرد و حاصل كارش چندين فيلم بود. ايرگات شاعري با احساس و اجتماعي بود. سه شعر از او انتخاب كرده ام كه در آن ها ماجراي دستگيري قهرماني از ديدگاه بچه اي كه آوازه قهرمان را از بزرگتر ها شنيده و خود چند باري او را ديده بود بيان مي شود .
1
باد هندوانه بو آن روز صبح وزيد
وزيد و گذشت از طبق ميوه ها
ابر شهر را پوشاند.
آوازهاي منحوس گوش به گوش زمزمه شد
اما زندگي هنوز مزه هندوانه داشت آن روز صبح.
2
آن ها سايه ات را از خيابان ها روبيده اند
شب را پشت سرت ، چون مشتي از گل، پرت كرده اند
و شهر خمار ديدار توست.
در لهيب خشم بدرود مي گوييم به كشتي هايي كه بندر را ترك مي كنند.
با پسر بچه هاي دريا چشم و دريا بو
سنگ مي زنيم بر موج ها.
3
با باد هندوانه ها رفتي
با بوي هندوانه ها بازگرد
بي تو در اين شهر بسر نمي شود.
==============================
16 دیدگاه
Comments feed for this article
مارس 12, 2010 در 9:51 ق.ظ.
گیلدا
کولی وار از اشنایی با اینجا خوشحال شدم.
مارس 12, 2010 در 11:31 ق.ظ.
مریم
ممنون از آشنا کردن من با یک شاعر جدید
احساس کردم که شعر یک دست نیست. شاید بگویید نیازی نیست که کلمات و جمله ها از یک دست باشند و به هم بیایند ولی استفاده کردن ( با بوي هندوانه ها بازگرد /بي تو در اين شهر بسر نمي شود) خیلی دور نیست؟
مارس 12, 2010 در 11:53 ق.ظ.
pouricom
مريم عزيز
ممنون از نظرت. راستش احساس كردم در ترجمه اين شعر اگر از كلام مولانا كمك بگيرم حال و احوال اشتياق را بيشتر نشان داده ام. آن جا كه مولوي مي گويد » بي همگان بسر شود بي تو بسر نمي شود»
فكر كردم براي نشان دادن آن بي قراري در فراق فرد مورد نظر راوي اين خيلي بجا و آشنا براي خواننده فارسي زبان است. حالا اگر خوب جا نيافتاده فقط مي توانم حيف بگويم و متاسف باشم. باز هم ممنون.
مارس 20, 2010 در 1:30 ب.ظ.
حسین میدری
درود فراوان،
پیشاپیش نوروز باستانی را که از اندک آیین های برجا وامانده ی فر و شکوه ایران بشکوه دیروز و نمایانگر بزرگی آریاییان متمدن است به شما و همه ی ایرانیان و همه ی پارسی زبانان نازنین در سرتاسر جهان شادباش میگویم و آرزومند سالی توامان با سرفرازی، شادکامی، پیروزی و نیک اندیشی برای همگان هستم.و ای کاش عمو نوروز نه فقط در سالنامه ها که در دلها هم سبزه ی شادی میکاشت و عید نوروز را مژده می آورد و داریه و دف و دهلی جاودانه مینواخت..
هر روزتان نوروز…
مارس 22, 2010 در 8:02 ق.ظ.
اسرین
سال نو مبارک!
مارس 22, 2010 در 9:23 ب.ظ.
محدثه نیری
سلام این روزها کتابخونه اتاقم پر شده از کتابهایی که روجلدش نوشته ترجمه احمد پوری
سال نو مبارک و پر از لبخند…
آوریل 4, 2010 در 1:09 ب.ظ.
burla
سلام و عرض ارادت
از خواندن مطالب استاد گرامي لذت بردم
ساغ قالين
آوریل 5, 2010 در 6:30 ق.ظ.
آرمان
با سلام و با تشکر از آشنا کردنم با یک شاعر
آوریل 5, 2010 در 11:27 ق.ظ.
عبدالصابر كاكايي
سلام جناب آقاي پوري. ترجمه زيبايي بود.با چهار كار كوتاه با عنوان «كودك و جهان» بروزم و منتظر شما.
آوریل 7, 2010 در 11:27 ب.ظ.
fereshteh panahi ( mashad , iran)
جشنواره ادبی اثر انگشت (هایکو)
مهلت ارسال آثار پایان مرداد 89
solhpoetry.blogfa.com
آوریل 8, 2010 در 6:32 ب.ظ.
رویا
می پرم
از تمام خوابهای خوب جهان
یکجا می پرم
و تازه یادم می افتد
من که بال نداشتم..
و
س
ق
و
ط
میکنم
سقوط میکنم و دنیا
از چشمم
می اف
تد
دنیا که زندگی هایش همیشه در برابر مرگ کوتاه می آیند
دنیا که مردگانش از زیر زمین به آسمان میروند
دنیا که در آن
هرروزمجبورم
خدایی را بپرستم که یک شب
دست در جیب
کنار جاده ایستاد و
اجازه داد
خون تو جاده را بند بیاورد و
گریه های من
دیگر هیچگاه
بند نیایند .
آوریل 8, 2010 در 6:34 ب.ظ.
رویا شاه حسین زاده
سلام استاد . از معرفیتون ممنونم . عالی بود . اما شعر تازم .
می پرم
از تمام خوابهای خوب جهان
یکجا می پرم
و تازه یادم می افتد
من که بال نداشتم..
و
س
ق
و
ط
میکنم
سقوط میکنم و دنیا
از چشمم
می اف
تد
دنیا که زندگی هایش همیشه در برابر مرگ کوتاه می آیند
دنیا که مردگانش از زیر زمین به آسمان میروند
دنیا که در آن
هرروزمجبورم
خدایی را بپرستم که یک شب
دست در جیب
کنار جاده ایستاد و
اجازه داد
خون تو جاده را بند بیاورد و
گریه های من
دیگر هیچگاه
بند نیایند .
آوریل 28, 2010 در 3:09 ب.ظ.
علي رضا نوري همدان
سلام استاد خسته نباشيد خوشحال مي شوم سري به سنگهاي جهنم بزنيد
آوریل 30, 2010 در 10:14 ق.ظ.
مریم
سلام. دیشب تو اخبار دیدم پارکینگ ها را هم کرده بودن غرفه! ترافیک را می خوان چی کار کنن خد ا می دونه ! موفق باشین.
مِی 6, 2010 در 10:52 ق.ظ.
farzane
salam man barha neveshtehaye shoma ra khandam…va barha lezzat bordam.adabiat bastare zibaei va pakihast..
جون 7, 2010 در 3:19 ب.ظ.
آرش کریمی
سلام شاعر …
سلام دوست …
رواق منظر چشم من آشیانه ی توست … کرم نما و فرود آی خانه خانه ی توست
با یک مقاله به روزم و منتظر نقد … چشم به راهم شاعر