دیروز در یک کتابفروشی با جوانی نازنین همکلام شدم زمان خداحافظی از من آدرس وبلاگم را پرسید. با تاسف گفتم فیلتر شده. لبخند شیطنت باری زد و گفت: دورش می زنیم. راست می گفت. چرا به فکر خود من نرسیده بود . به این بهانه محروم کرده بودم خودم را از پناه بردن به این خلوتگاه و دمی آسودن و حرف زدن با خود با دیگر عزیزان. در هرحال باز در این خانه ام و بار دیگر خلوتی که دوستش دارم.
و اما سه شعر کوتاه از آخماتووای عزیز:
1
می دانم تو….
می دانم تو پاداشی هستی
برای سال ها رنج و عذاب من
برای این که هرگز دل
به لذات حقیر مادی نبستم
برای این که هیچگاه به عاشقی نگفتم
» تو تنها عشق منی»
وبرای این که بدی دیدم و بخشیدم.
تو فرشته جاودانه من خواهی بود.
2
این جا گوئی…
این جا گویی
صدای انسان هرگز به گوش نخواهد رسید
تنها بادهای عصر سنگی
بر دروازه های سیاه می کوبند.
این جا گویی در زیر این آسمان
تنها من زنده مانده ام
زیرا نخستین انسانی بودم
که آرزوی جام شوکران کردم.
3
چه زیباست…
چه زیباست این جا: نرمه بادی سرد
برفی ترد، صبحی سرد تر از دیروز
گدازه های سرخ گل رز
بر سر بوته ای سفید از برف.
پهنه جادویی برف
نشانه دو جفت پا تا دوردید
یادآور گام های من و تو
از روزهای دور.
11 دیدگاه
Comments feed for this article
مارس 9, 2012 در 7:37 ب.ظ.
شهرزاد قصه گو
همیشه حضورتان زیباست، استاد عزیز و گرانقدرِ من!
مارس 17, 2012 در 3:50 ب.ظ.
\
استاد گرامی
امیدوارم از پشت این خطوط بی روح سیاه رنگ سلام گرمم را پذیرا باشید. برخورد آن روز ما برایم رویایی بود سالها بود که از چنان حظی در زندگی بی بهره بودم. درباره آن روز و دیدار باشما جسارتاً چند خطی نوشتم.
هنوز موفق نشده ام شما را در فیسبوک پیدا کنم. راستی استاد اجازه میدهید لینک سایت شما را در وبلاگ خود بگذارم؟
http://parishoon.persianblog.ir
مارس 17, 2012 در 3:53 ب.ظ.
پریشون
پیشا پیش فرا رسیدن سال نو را به شما تبریک عرض میکنم.
مارس 17, 2012 در 4:06 ب.ظ.
پریشون
استاد گرامی امیدوارم از پشت این حروف ساده سلام گرم من را پذیرا باشید.
در آن روز یکی از زیباترین حوادث زندگی من رقم خورد. دیدار و آشنایی با شما، گوش جان سپردن به سخنان زیبایتان و همکلامی هر چند کوتاهمان نقطه عطفی در خاطرات امسال من خواهد بود. حظی که از مصاحبت با شما بردم بی شک تا مدتها به خاطرم خواهد ماند. درباره آن روز جسارتا چند خطی نوشتم. اگر استاد اجازه دهند میخواستم لینک سایت شما را در وبلاگ خود قرار بدهم؟ بی صبرانه به انتظار مطالب و کارهای ارزشمند شما هستم. متاسفانه هنوز موفق نشدم در فیسبوک شما را پیدا کنم.
مارس 21, 2012 در 8:37 ب.ظ.
زهرا پورجعفریان
استاد پوری عزیز سلااام … سال نو مبااااارک … خوشحالم که اینجا هم می بینمتون …
مارس 22, 2012 در 2:20 ب.ظ.
مریم محمدی
سلام سال نو گرامی
همیشه سلامت باشین و دلتون خوش
از اون جوون تشکر می کنم که شما دوباره اینجارو آپ کردین
مِی 13, 2012 در 8:09 ب.ظ.
جواهر
خوش اومدید استاد عزیز تو دل ما جا دارید و الان با برگشتنون به قلب ما احساس لذت بخش گرما رو دادید
ژوئیه 4, 2012 در 4:16 ق.ظ.
عبدالرضا شهبازي
استاد سلام
ترجمه اين سه شعر را با اجازه شما در شماره دو مجله درگاه چاپ مي كنم
ژوئیه 27, 2012 در 8:15 ق.ظ.
شبیه خودم
احمد پوری عزیز. وبلاگتون رو برای بار اول می بینم. انتخاب جالبی بود. زنده باشید
آگوست 29, 2012 در 11:19 ق.ظ.
نگار معبودی
آقای پوری گرامی…
وبلاگ تازه ای ساخته ام، خوشحال میشم نقد ارزشمندتون رو بخونم.
(در ضمن با اجازه به لینک هایم پیوستید)
سپتامبر 5, 2012 در 9:31 ب.ظ.
ناشناس
I never use the fucking Expression “ostad” But you are, in some subject, THE translator !