گرم تر شدن بحث در باره واژه گزيني و يافتن معادل فارسي براي واژگان خارجي را بايد به فال نيك گرفت چرا كه شايد از برآيند اين گفت و گو ها بسياري از كژ فهمي ها و برداشت هاي نادرست و غير علمي در باره زبان ازميان برود. خبرگزاري ايسنا با درج نظرات گوناگون كاري سنجيده و پرفايده اي را انجام مي دهد.

به نظر مي رسد انتقاد از نحوه واژه گزيني فرهگستان زبان فارسي عده اي از استادان و دوستداران زبان فارسي را رنجانده است و تقريبا همه را واداشته از حقانيت فرهنگستان دفاع كنند.

به گمان من بيهوده انگاشتن كاري كه فرهنگستان دراين مدت كرده درست نبوده و و وا ژه هايي كه به ويژه از سوي فرهنگستان اول پيشنهاد شده در بيشتر موارد ستودني است. اما بحث بر اين است كه چرا برخي از اين واژه ها پذيرفته شده و به راحتي متداول مي شوند و برخي ديگربا مقابله و حتي تمسخر مردم روبرو مي شود.

 مساله چندان پيچيده و غريب نيست .واژه ها مسافراني هستند كه چسبيده به پديده اي وارد زباني ديگر مي شوند. مثلا يك اروپايي اگر نخستين بار در شرق غذايي مي خورد كه به آن كباب مي گويند اين واژه را همراه همان غذا وارد زبان و فرهنگش مي كند و ما امروز آن را  در فرهنگ لغات  انگليسي و ديگر زبان هاي اروپايي به همان صورت كباب مي بينيم. هم چنين   كلمات ديگري از قبيل «بازار» ، «كاروان» ، «پاي جامه(پيژامه)».

  فارسي هم نمي تواند از اين قاعده مستثني شود. زماني كه انواع وسيله ها و اختراعات راه خود را به جامعه فارسي زبان باز مي كند لاجرم نام خود را هم با خود همراه مي آورد. اگر سازماني مانند فرهنگستان بخواهد پديده اي را نه با نام مبدا بلكه با عنوان انتخابي و متناسب  با فرهنگ مقصد بگزيند بايد بلافاصله دست به كار شود وتا آن وسيله هنوز بين عامه مردم جانيفتاده واژه را پيشنهاد كند. وگرنه ديگر براي عوض كردنش دير خواهد بود . نجف دريا بندري در كتاب مستطاب آشپزي واژه بسيار زيبا و مانوس «موج پز» را كه بسيار هم آهنك با   فرهنگ ماست  براي مايكروويو پيشنهاد كرده اما به درستي نوشته است   «…گرچه بسيار دير شده و اميدي به همه گير شدن آن نمي رود» ( نقل به  مضمون)

با اين نگاه مي شود به بسياري از پرسش ها پاسخ داد. مثلا چرا «طياره»  شد «هواپيما»  اما «ماشين»   «خود رو»  نشد چون هواپيما در آن زمان وسيله اي نبود كه همگان، هرروز با  آن سرو كار داشته باشند اين است كه  نامش را كه گاه گاه از مراجع رسانه اي مي شنيدند پذيرفتند اما ماشين يا اتومبيل از مدت ها پيش از نام گذاري فرهنگستان مقابل چشم همه بود و نام آن چنان با خود وسيله عجين شده بود كه ديگر نمي شد آن را از هم جدا كرد.كنون يك تعميركار اتومبيل ميگويد : «شمع پلاتين هارو براتون عوض كردم و صفحه كلاج رو هم»  كاملا فارسي صحبت مي كند و حاضرنيست آن واژه هارا با هيچ لغتي عوض كند. و يا كامپيوتر كه  به عنوان دستگاهي قابل رويت و لمس  از از مدت ها پيش از پيشنهاد فرهنگستان براي مردم شناخته  شده بوده ديگر هوويي به نام » رايانه» نمي پذيرد حتي اگر غولي رسانه اي مانند تلويزيون آن را بخواهد به زور تحميل كند.

 وقتي فرهنگستان  مي  كوشد براي واژه هايي مانند «چيپس» كه همراه خود  اين خوراكي غربي مدت هاست  وارد فرهنگ ما شده معادل «برگك» را انتخاب كند ديگر نبايد انتظار داشته باشد مردم آن را بپذيرند و در باره اش شوخي نكنند.

اين يادداشت در مجالي ديگر و زمينه اي جدي تر مي تواند گستره و دقت بيشتري يابد و به گوشه هاي تاريك تري از اين مساله پرتو افكند . اميد با ادامه اين بحث ها انگيزه آن نيز به وجود بيايد.عکس