You are currently browsing the category archive for the ‘شعر’ category.

جاهد صفوت ايرگات ( 1915-1971 تركيه)

از چند وجهي ترين هنرمندان تركيه است. شاعر بود و رمان نويس. نمايشنامه هاي زيادي نوشت. فيلمنامه هاي زيادي از او به جا مانده. كارگرداني تاتر و سينما را تجربه كرد و حاصل كارش چندين فيلم بود. ايرگات شاعري با احساس و اجتماعي بود. سه شعر از او انتخاب كرده ام كه در آن ها ماجراي دستگيري قهرماني از ديدگاه بچه اي كه آوازه قهرمان را از بزرگتر ها شنيده و خود چند باري او را ديده بود بيان مي شود .

1

باد هندوانه بو آن روز صبح وزيد

وزيد و گذشت از طبق ميوه ها

ابر شهر را پوشاند.

آوازهاي منحوس گوش به گوش زمزمه شد

اما زندگي هنوز مزه هندوانه داشت آن روز صبح.

2

آن ها سايه ات را از خيابان ها روبيده اند

شب را پشت سرت ، چون مشتي از گل، پرت كرده اند

و شهر خمار ديدار توست.

در لهيب خشم بدرود مي گوييم به كشتي هايي كه بندر را ترك مي كنند.

با پسر بچه هاي دريا چشم و دريا بو

سنگ مي زنيم بر موج ها.

3

با باد هندوانه ها رفتي

با بوي هندوانه ها بازگرد

بي تو در اين شهر بسر نمي شود.

==============================

مي شود در باره چارلز بوكوفسكي خيلي نوشت. شاعري كه با نوشته ها و شعر هاي جنجالي اش بيش از ربع قرني است كه يكي از مطرح ترين شاعران امروز امريكا به حساب مي آيد. عده اي اورا جزو نسل بيت مي نامند و بعضي ها اورا شاعر پست مدرن مي دانند. اما هر چه كه هست او شاعري بود متفاوت. هم در زندگي و هم در شعر. آدمي ظاهرا لاابالي كه شب و روز را ميگساري مي كرد و درست خلاف زندگي  متعارف و فرهنگي يك شاعر و نويسنده مي زيست. شعر او چنان ساده و عاري از پيرايه هاو صنايع شعري است كه گاه به نظر مي رسد سرودن آن ها از عهده همه و حتي غير شاعران هم مي آيد. اما زماني كه قلم روي كاغذ مي گذاري تا مثل او بسرايي خود را ناتوان مي يابي. چون براي سرودن شعر چون بوكوفسكي بايد مثل او هم زيست و مثل او عصباني بود و عاصي ، مثل او با داشتن دلي مهربان به وسعت دريا كه زير لايه غليظي از نفرت و خشم در تلاطم است حس كرد.

اميدوارم گزينه اي كه از اشعار پس از مرگ او فراهم كرده ام  به زودي به سامان برسد و لباس چاپ به تن كند تا دوستان عزيزم به نمونه هاي بيشتري از شعر هاي او دست رسي داشته باشند.

1

شعر كوتاه

مثل زندگي كوتاه

شايد بهترين نباشد

اما معمولا

آسان تر است.

اين

شعري است كوتاه

در پايان

يك زندگي

دراز

حالا نشسته ام اين جا

نگاهت مي كنم

بعد

مي گويم

خداحافظ.

2

نويسنده بزرگ

فكر مي كرد

اين آخر عمري

يك جورايي

مردم گريز شده است

و خلوتي دلپذير

در دوري از عوام بدست آورده.

اما كشف كرد كه ماجرا اين نبود

يك شب در جلسه شعرخواني

دستانش چنان لرزيدند

كه از بودن در جمع خجالت كشيد.

قهرماني ديگر

فلنگ را بست.

******

يكي از مجموعه شعر هاي پابلو نرودا كه پس از مرگ او چاپ شد كتابي بود مختصر با نام » كتاب پرسش ها» . در اين كتاب نرودا نزديك به دويست سئوال را به صورت شعر بسيار كوتاه مطرح كرده است. سرودن اين اشعار در روزهاي واپسين عمر شاعر صورت گرفت. روزهايي كه نرودا پس از آزمودن انواع شعر از تغزلي و اجتماعي سياسي گرفته تا شعر بلند قصيده وار وشعر كوتاه به مضامين سوررئاليستي و كاملا شخصي روي آورده بود. براي اشيائ دور و برش شعر مي سرود. براي كتاب ،دفتر، بيژامه و وسايل آشپزخانه. در مجموعه » پرسش ها»  هم سئوالاتي را مطرح ميكند كه در آن ها همه چيز در پيرامون او جان گرفته اند و تمامي منطق هاي مالوف را شكسته اند. اين پرسش ها گاه بسيار طنزآلود گاه در حد يك هايكو و گاه نيز چنان معني گريزند كه تنها حسي از آن در ذهن مي ماند، درست مانند تابلويي آبستره.

اين كتاب را من با نام » راستي چرا» ترجمه كرده ام و نشر چشمه آن را منتشر كرده است. براي نمونه چند شعر از آن را تقديم عزيزان مي كنم:

1

باور نداري جمازه ها

مهتاب در كوهان دارند؟

2

اگر رنگ زرد تمام شود

با چه نان بپزيم؟

3

كدام دشوارتر است

پاشيدن بذر يا درو كردن محصول؟

4

هندوانه به چه مي خند د

وقتي خنجر به گلويش مي نهند؟

5

چرا پنجشنبه وسوسه نمي شود

پس از جمعه بيايد؟

6

در اين سپيده دم بايد

از ميان دريا و آسمان يكي را انتخاب كنم؟

7

چه كسي مي تواند دريا را متقاعد كند

كه عاقل باشد؟

8

آيا اقيانوس باد ها هم

جزيره و درخت دارند؟

9

پرتقال ها بر درخت

آفتاب را چگونه تقسيم مي كنند؟

10

چرا ياد نمي دهند هلي كوپتر ها

از پستان آفتاب عسل بمكند؟

نوروز مبارك.

نمي دانم چرا دارم اين سه شعر را از آنتونين بارتوشك، شاعر اهل چكسلواكي، براي اين پست مي گذارم. ظاهرا انتظار مي رفت كه شعر هايي با حال و هواي شادتر در آغاز سال و بهار در اختيار دوستان بگذارم اما امروز كه گرم خواندن شعر هاي زيباي بارتوشك بودم باوجود اندوهي كه مطالعه آن ها بر دلم نشاند حيف ديدم دوستان را از خواندن حد اقل سه شعر از اين مجوعه كه چاپ پنگوئن است و گزينه اي از شعر هاي سه شاعر چك مي باشدمحروم كنم. به هر حال عيدي مختصري است .اميد كه خوشتان بيايد.

 

آن چند سال

 

سر تسليم نداري

همچنان اميد در دل

گرد مي آوري

اثر انگشت هر فاجعه اي را

به اميد اين كه

روزي به دامشان بياندازي.

 برف همچنان مي بارد

وناگهان

مو هايمان خاكستري مي شود

موي هر دو مان.

++++++++

 

اندوه

 

دنيا سراسر

گورستان عظيمي است

از عشق.

ديواري از درختان سبز

در روياي نسيمي

كه در خواب است

براي هميشه.

سپيده كه مي زند

باريكه آفتابي

اين جا مي تابد

كه شامگاهان

براي آخرين بار

نام مرا بر سنگ گورم

روشن خواهد كرد.

+++++

 

ميهماني

 

سفره شام

با قاشق هاي نوستالژي

گسترده دور آ دور درياچه.

كتري هاي سكوت

واژگون

بر هيمه داغ اشتياق.

ميز سياه آسمان

خم شده

زير سنگيني خوان نگاهت.

ستاره ها

بار ديگر

در اشتياق تن برهنه تو.

تنها من

حريصانه درون مي كشم

عطر ستاره ها را

در ژرفاي ساق هايت.

دوستان عزيزي پس از خواندن شعر مگاف چه در كامنت ها و چه از طريق تلفن سئوال كرده اند كه هايكو چه رابطه اي با شعر كوتاه دارد و خواسته اند در اين باره توضيحي بشنوند. بگذريم از اينكه آدرس را چندان درست نيامده اند و توضيحات نه چندان كارشناسانه خواهند شنيد به هرحال بايد بگويم كه هايكو به نظر من فقط ژاپني است چون براي خود اصول و ترتيبي دارد كه فقط در چهارچوب زبان و فرهنگ ژاپني است كه قابل اجراست. حتي به فرض اگر در زبان ديگري هم بخواهد اجرا شود( رعايت تعداد هجا ها تصوير سازي هاي ويژه به خصوص از طبيعت و فشردگي و ايجاز كه هايكو را تبديل به فلاش يك ثانيه اي دوربين مي كند كه حاصل آن عكسي باشد كه جزئيات زيبا و دلپذيرش را بايد ذهن خواننده بگردد و پيدا كند.) باز در نهايت اگر  هايكو ناميده شود بدلي است از هايكوي اصلي. اما شعر هاي كوتاه زيادي در زبان هاي گوناگون سروده مي شوند كه شاعرانشان ترجيح مي دهند نام هايكو بر آن بگذارند مثل همين دو شعري كه من از مگاف نقل كرده ام. اين جا ديگر بايد اين نام گذاري را گذاشت به سليقه شاعر و محبتي كه به هايكو دارد و دلش خواسته شعرش را با آن نام بسرايد والا حاصل كار شعر كوتاه است و بس.

نمي دانم توانستم مختصر كمكي براي يافتن پرسش دوستان بكنم يانه. سپاس از لطف و توجه مهربانانه برومند و رضواني عزيز و ديگر ياران.

Blog Stats

  • 50٬048 hits
مِی 2023
د س چ پ ج ش ی
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031