مجموعه » مرده اي به كشتن ما مي آيد» منتخبي است از شعر هاي رسول يونان كه از دفتر هاي شعري او گرد آورده ام و همچنين ترجمه برخي ازر اشعار اوست از تركي به اضافه نزديك به بيست شعر چاپ نشده اش. سه شعر زير از هين كتاب است:
داستان من
عشق
شكل هاي بسيار دل انگيزي دارد
مثل گل سرخ
در دست دختري زيبا
مثل ماه
بالاي كلبه اي برفي
اما من
گوش بريده ونسان ونگوگم
شكل تلخي از عشق.
—————-
كلاهي
كلاهي بر شن هاي ساحل
نمي تواند مال فرشته اي باشد
و هيچ كس نيز
دلفيني را
با كلاه نديده است
و يا…
من فكر مي كنم
مال مردي است شاعر
كه دريا را
در پنداشته است
دري
به يك مهماني خصوصي
————————-
تو
تو آسوده نشسته اي
و دريا
چون پيشخدمتي مهربان
پاهايت را مي شويد
و من
زير سايباني زرد
به گيسوي تو مي انديشم.
آن را
خواهند بريد
و در ادامه داستان
تو در آشپزخانه اي دور
ميان ظرف هاي كثيف گم مي شوي.
پايان تمام داستان ها غم انگيز است.
————————
23 دیدگاه
Comments feed for this article
مِی 21, 2010 در 8:05 ق.ظ.
یلدا
چندی پیش در کتابفروشی دانشور در مشهد فروشنده می گفت که دنبال گزیده ی شعرهای رسول یونان است که توسط شما ترجمه شده. قبل از عید بود و من فکر می کردم می توانم شما را تا چند هفته ی بعد توسط یکی از بچه های وبلاگی از نزدیک ببینم. بهش قول دادم که از شما سوال خواهم کرد که آیا چاپ این کتاب متوقف شده یا هنوز امیدی به پیدا کردنش هست.
از این سه دانه شعر با اولی همات پنداری بیشتری کردم. رسول یونان در بازی با کلمه ها بسیار استاد است . ممنون برای این پست.
مِی 21, 2010 در 8:55 ق.ظ.
پونه
سلام جناب پوری
برای اجرای یکی از ورک شاپ های تئاتر،تک گویی پینتر را انتخاب کردم ولی چون تمام اجراهای من به زبان اصلیست به متن اصلی نمایشنامه ی تک گویی پینترکه توشط شما و آقای دادویی ترجمه شده نیاز دارم. در نت و جستجوهایی که داشتم متن را پیدا نکردم،اگر ممکنه من را راهنمایی کنید.
با تشکر
مِی 21, 2010 در 4:52 ب.ظ.
sina kamalabadi
سلام آقای پوری عزیزم. اینکه چه اندازه دلتنگتان هستم بماند اما خوشحالم که گاهی می آیم و مطالب جدیدتان را می خوانم و به صورت مجازی دلتنگی ام را رفع می کنم. از شعرهای کتاب معرفی شده لذت بردم و خوشحالم از این پرکاری سازنده تان. خوشحال می شوم اگر شما هم گوشه چشمی به ترجمه های من داشته باشید و چون همیشه مرا بی بهره نگذارید.
با بهترین آرزوها
سینا کمال آبادی
مِی 21, 2010 در 7:04 ب.ظ.
محدثه نیری
سلام بزرگوار
ممنون از محبت شما و شرمنده از بدعنقیام، درست نوشتم؟
مِی 24, 2010 در 8:09 ق.ظ.
وحید
درود بر آقای پوری عزیز
اسم زیبایی برای کتاب انتخاب کردهاید.
به امبد دیداری تازه
مِی 25, 2010 در 5:14 ق.ظ.
سمیرانیک نوروزی
سلام استاد
انتخاب های خوبی بود
از سه شعر آقای یونان لذت بردم…
شاد باشید
مِی 25, 2010 در 1:24 ب.ظ.
سارا حسینی
دلم تنگ شده آقای پوری…دلم براتون خیلی تنگ شده…برای خورشید راه راه دم غروب توی فنجون چای…برای گپ زدن…یکی از همین روزها باید دلمو وا کنم!
مِی 27, 2010 در 3:01 ق.ظ.
نجمه زارعي
با درود
دعوتيد به شعر گرامي !
مِی 27, 2010 در 1:53 ب.ظ.
Mohsen Shafizadeh
A selection of Rasool Yunan’s poetry by Ahmad Pouri! Hmmm. Must be a great selections. Let me know if it’s already out on the counters so I can get Saeed to grab me a copy please.
جون 1, 2010 در 1:02 ب.ظ.
سعیده پاکنژاد
سلام کتاب تان را خواندم وحسو دیم شد .بی تعارف کتاب خو بی است . کاش اسم دیگری می گذاشتید برای کتاب جدی تاریخی اسمی جدی ودر خور لازم است .اگر وقت داشتید به وبلاگم نگاهی بکنید و منتظر نظر تان هستم .
جون 2, 2010 در 6:26 ب.ظ.
سعیده پاکنژاد
سلام . بله آشنایی از سال های دور .
جون 3, 2010 در 4:22 ق.ظ.
Samiranik Noroozi
سلام استاد
با راهنمایی شما شعر رو تغییر دادم الان شعر برام تازگی داره و الان میدونم که چقدر این شعر زیباست…
شاد باشیدو
موفق!
جون 3, 2010 در 9:46 ق.ظ.
عليرضا بخشعلي
استاد من به نظر خاصي دارم مي رسم
و آن اين است كه اين شاعران جديد اصلا شاعر نيستند بلكه كوتاه نويسند
شعر بايد روح داشته باشه انسان داخلش بشه شنا كنه اگر فروغ فرخزاد شعري مي گه شما اون فضا ان خانه متروك رو حس مي كني و احساس فروغ رو يا شاملو وقتي از دكتر اراني مي گه سمفوني اريكا بتهون در گوش شما مي نوازه وقتي از مسيح مصلوب مي گه صداي موسيقي داخل سالن هاي كليسا در گوشتون مجسم مي شه
من رسول يونان رو شعرش رو خيلي دوست دارم ولي به نظرم زياده گويي مي كنه
تا اتصال برقرار نشه نبايد شعر گفت اتصال به يك موسيقي به يك احساس عميق كه از وجودت بر مي خيزه
جون 3, 2010 در 10:07 ق.ظ.
محدثه نيري
درود به دوست و استاد بسيار مهربان
برمن هزار ترانه مي گذرد هزار هزا ترانه
از هر….
جون 4, 2010 در 8:34 ق.ظ.
سعیده پاکنژاد
بله کتاب دوقدم این ور خط تا وقتی نخوانده بودم فکر می کردم طنز باشد اما وقتی خواندم موضوعی عمیق انسانی وقابل تامل بود .کتابی را که ماه ها برایش زحمت کشیده بودید من یک روزه خواندم و نمی دانم چرا کو دکانه آرزو کردم آخماتووا بودم ونامه ای از ورای تاریخ در یافت می کردم تا شاید در عمق غصه هایم شادی واقعی داشتم.
آتشفشانی مرا پنهان می کند
تا و قتی چکاوکی بر دامنه اش بخواند
از کوه ها فرو خواهد ریخت
از قله ها پرتاب خواهد شد
آسمان را تا خواهد زد
ودامن تاریخ را خواند سوزاند. برای شما 14/3/89
جون 7, 2010 در 8:42 ب.ظ.
محدثه نیری
در خیال روز های روشنم که از دست رفتند از دست
می کنم بر ساخت دریا نظاره
چه شعر های زیبایی
به روزم و منتظر استاد
جون 9, 2010 در 8:20 ق.ظ.
علیرضا سعادت
همیشه که اینهمه شاعرند ایشان همیشه که
جون 12, 2010 در 7:03 ق.ظ.
داریوش معمار
آقای پوری عزیز
سلام
می خواستم خواهش کنم اگر ممکن است لینک سایت ادبی عصر آدینه را در تارنمای خود اضافه کنید. پیشاپیش از لطف شما سپاسگذارم.
با مهر
داریوش معمار
ژوئیه 1, 2010 در 10:27 ب.ظ.
میلاد
با درود فراوان،
خوشحالم که وبتان را دیدم تا از این پس بتوانم نوشتارهایتان بخوانم.
*
با دو سپید و یک رباعی و یک غزل به روزم.
*
ماه را پنهان کردهاند
در جیب ابر پلاسیدهای
که هر لحظه فرو خواهد ریخت.
ژوئیه 4, 2010 در 6:55 ب.ظ.
محدثه نیری
سلام دوست من
چرا همیشه دنبال زیبایی هستیم و تارنمای زشتی ها را به وضوح می بینیم؟!….
ژوئیه 14, 2010 در 6:03 ب.ظ.
هومن شهرستانی
سلام ـ خدا قوّت ـ مطلبتون عالی بو استاد
جنگل که نیست باغچه هامان غنیمت است
در آسمــــان پنجـــــــره گلدان غنیمت است
وقتی که دستمـــــــــان به طبیعــت نمیرسد
این چند کــاج زرد خیابــــــان غنیمت است
بهم سر بزن مهربون
آگوست 17, 2010 در 12:57 ق.ظ.
mohaagh
و چه خاصیتی دارد این عشق ….
که در تمام چیزها می توان بیانش کرد …
زیبا بودند . خسته نباشید استاد
اگر گذارتان خورد به گوشه مجازی من و شعرهایم سری بزنید …
آگوست 29, 2010 در 7:51 ب.ظ.
وحید علیزاده
درود جناب پوری گرامی
هنوز فرصت تهیه این مجموعه را پیدا نکرده ام. هم نشینی شما و جناب یونان حتمن خواندنی خواهد بود.
به زودی می خونمش.
پاینده باشید.
صفحه ی من هم پذیرای شماست.
بدرود.